درس عبرت
چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ب.ظ
صبح بود و گرمای هوا باعث شد پنجره اتاقم رو باز کنم. اتاقم مشرف به یه کوچه خلوته. پرده را کنار زدم و پنجره را باز کردم بلکه هوایی بیاد. دیدم انتهای کوچه مردی به این طرف و اون طرف نگاه میکنه. خیالش که راحت شد کسی اونو نمی بینه، زیپ شلوارش رو کشید پایین و در گلدان بزرگی که تو کوچه بود شاشید.
چقدر کارهایی میکنم طی عمرمون که فکر میکنیم کسی ما رو نمی بینه.