سیاوش نامه

روزنوشت

سیاوش نامه

روزنوشت

درس عبرت

چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ب.ظ

صبح بود و گرمای هوا باعث شد پنجره اتاقم رو باز کنم. اتاقم مشرف به یه کوچه خلوته. پرده را کنار زدم و پنجره را باز کردم بلکه هوایی بیاد. دیدم انتهای کوچه مردی به این طرف و اون طرف نگاه میکنه. خیالش که راحت شد کسی اونو نمی بینه، زیپ شلوارش رو کشید پایین و در گلدان بزرگی که تو کوچه بود شاشید.

چقدر کارهایی میکنم طی عمرمون که فکر میکنیم کسی ما رو نمی بینه.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی