من خجالتی ۳
چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۴۵ ب.ظ
دختر پرروی کلاس یه روز اومد سمت من و گفت شنیدم رفتی بهش پیشنهاد دوستی دادی و شروع کرد به خندیدن.
گفت اگه میخوای من باهاش صحبت کنم. خر شدم و گفتم واقعا کمکم میکنی؟ گفت اره ساعت ۴ برو نزدیک سلف دانشکده منم میام باهاش اونجا.
رفتم نزدیک سلف. دو تایی اومدن و داشتن صحبت میکردن
تا چند قدمی من اومدن و دختر پرروئه گفت نگاه کن این بچه گربه چقدر ساکته. دختر مورد علاقم گفت بچه گربه بی حیا هم میشه. به من پیشنهاد دوستی داده. گفتم یعنی پیشنهاد ازدواج بدم حاضری آشنا بشیم؟ گفت نه
و باز هم رفت..
ادامه دارد...